#کوه_پنهان_پارت_32
مرد _ بله عرض میکردم .. اینطور که از شواهد امر برمیاد .. دختر شما با این قدو هیکل پسر منو زده !!
وقتی که داشت حرف میزد به همتا که همچنان توی آ*غ*و*ش من مخفی شده بود اشاره میکرد ..
ل*بامو بهم فشار دادم که خنده م مشخص نشه .. ولی دلم میخواست بمیرم از خنده .. هم بابت حرکتی که همتا با پسره کرده بود .. و هم از بابت لحن مرده
همچنان در تلاش برای کنترل خنده م بودم که مریم منفجر شد ..
بهش نگاه کردم قرمز شده بود .. پشتشو به مرده کرده بود و میخندید ..
مرده هم تمام تلاششو میکرده که از جبهه اش تغییر موضع نده .. اما زیاد موفق نبود ..
با خنده ی اون انگار مجوز خندیدن منم صادر شد ..
حالا هرسه میخندیدیم ..
بعد از اینکه حسابی خندیدیم .. قضیه با عذرخواهی همتا و پسرک از همدیگه پایان رسید ..
مرد برخلاف ظاهر غلط اندازش .. مرد محترم و با شخصیتی بود
و چون همتا با زورگویی پسرک و زده بود .. اعتراضشو به ما اعلام کرد ..
یا شاید هم احترام منو که دیگه از ظاهرم پیدا بود .. باردارم نگه داشت و چیزی نگفت ..
توی راه خونه هنوز هم اثار خنده توی چهره ی مریم نمایان بود .. اما با اخمی که کردم خودش و کنترل کرد .. باید با همتا حرف میزدم ..
باید یاد میگرفت از توانایی هاش درست استفاده کنه !!
توی ماه اخر بودم و به تجویز سوری جون باید روزی یک ساعت پیاده روی میکردم ..
به همین خاطر بیشتر میتونستم به همتا برسم ..
صبح ها که بیدار میشد .. سوار دوچرخه اش میشد و همراهم تا پارکی که نزدیکی خونه بود .. میرفتیم .. من کمی روی نیمکت مینشستم و همتا هم بازی میکرد ..
خوشحال بودم که روحیه اش تغییر کرده بود ..
همه چیز خوب پیش میرفت .. مریم و رعنا خواهری و رو در حقم تمام کردنو همه ی وسایل مورد نیاز برای بچه م گرفته بودن ..
بدون اینکه من بدونم توی اتاق همتا چیده بودن ..
وقتیکه همه ی کار ها انجام شد .. تازه منو در جریان گذاشتن ..
با دیدن وسایل توی اتاق همتا تازه یاد یلدای عزیزم افتادم .. وقتی که منو مامان براش وسایل همتا رو خریده بودیم و اون با همه ی وجودش اشک ریخته بودو ازمون تشکر کرده بود ..
و جمله ای که از اعماق وجودش بهم گفته بود " سارا گلم .. خواهری کردی برام .. امیدوارم بتونم خواهریت و بکنم "
حالا اون نیست که برام خواهری کنه .. حالا دیگه نه خواهر داشتم و نه برادر ..
اما چرا خواهر دارم .. خواهرایی که هیچ وقت تنهام نذاشتن ..
و به معنای واقعیه جمله برام حکم .. "ز رحمت گشاید در دیگری " و رو دارن .
romangram.com | @romangram_com