#کوه_پنهان_پارت_3
مریم _ باشه.
بعد با لحنی اطمینان بخش گفت: میدونی من و رعنا همیشه باهاتیم .
_اره میدونم.
مریم _ پس برو سمت مطب که ما داریم میایم.
_باشه . ولی لازم نیست بیاینا از کلاس میمونین.
مریم _تو مهم تری. ما تا یه ساعت دیگه اون جاییم.
_پس فعلا خدافظ .
مریم _خدافظ .
تا بچه ها برسن خیلی وقت داشتم . مطب زیاد دور نبود ..بنابراین پیاده رفتم .
توی راه سعی کردم گذشته مو به خاطر بیارم..
میانگین گذشته ام خوب بود.
یعنی تا یه جایی عالی بود، یه برهه ازش افتضاح بود که همه ی زندگی منو زیرو رو کرد و بعد اونم خوب بود.پس میانگین خوب بود.
عالی بود تازمانی که مامان بود ،بابا بود ، اشکان ، یلدا بودن .
خاله زهرا ..عمو مهدی.. عمه مینا..
سینا .. فرزاد ..فرشته .. فروغ .. ستایش .. علی .. شهرام .. . بودن
عالی بود ..چون بزرگترین دغدغمون این بود که موقع دوچرخه سواری پسری بهمون تخمه تعارف کرده بود ،فرشته به مامانم گفته بود .منم بدون اینکه منتظر عکس العمل مامانم باشم فقط گریه کرده بودم و دنبال اثبات بی گ*ن*ا*هیم بودم.
عالی بود! چون اگه احیانا روز تولدم از خواب بیدار میشدم و کادوهای دلخواهم و روی تختم نمیدیم اون روز و روزهای بعدیو به کام همه زهرمار میکردم .. یه ملتی هم باید دنبال من میدویدن و عذر خواهی میکردن .
عالی بود که چون هیچوقت معنی ندارم و نمیتونم برات بخرم و نفهمیدم.
عالی بود چون برای هر یه بیستی که میگرفتم از پسر ِ عمه مینا هم حتی جایزه میگرفتم !...
وای که عالی بود اون روزها..
اما همیشه زندگی روی یه پاشنه نمیچرخه .. همیشه همه چیز عالی نیست ...همه چیز ناب نیست .. تک نیست ..
نمیشه همیشه لوس بود ... نمیشه علی بی غم بود ..
نمیشه بغض نداشت ..زندگی بدون بغض مگه میشه ..
ناشکری کردم ، میدونم .. خدا امتحانم کرد، میدونم. ولی سخت بود برای یه دختر 17 ساله سخت بود ..سخت نبود ، وحشتناک بود ..
اره وحشتناک که یه دختر 17 ساله ..همه ی زندگی شو یه جا از دست بده .. یه جا دنیاش بشه یه نفر .. توی 24ساعت 10سال بزرگتر شدن فیلم هندی نیست ...واقعیته ..من شدم ..من بزرگ شدم.. یاد گرفتم ..دیگه لوس نبودم ..
romangram.com | @romangram_com