#کوه_پنهان_پارت_27


از دکتر خواستم که اجازه بده صدای قل*بشو بشنوم .. انگار که تا صداشو نمیشنیدم .. از سلامتش مطمئن نمیشدم ..

وقتی صدای قل*بش توی اکو پخش شد .. دیگه نمیتونستم بغض سنگین شده توی گلومو نگه دارم .. از ته دلم زار زدم ..

اما حالا دیگه اشک شوق بود که روی گونه هام جاری بود ..

و شاکرخدا بودم که بچه مو حفظ کرده بود ..

دکتر سنو گرافی که مرد سن داری بود .. با وجود اینکه سرش شلوغ بود .. اما حالمو درک کردو گذاشت که اروم بشم .. از مریم و رعنا هم خواست که کمکم کنن ..

با این کار منو واقعا ممنون خودش کرد ..

درد کمرم اروم تر شده بود .. اما اوضاع روحی مناسبی نداشتم .. حتی فکر از دست دادن بچه م هم تمام تنمو میلرزوند .

رعنا با سوری جون تماس گرفته بود و شرایطمو توضیح داده بود .. اونم سریع خودشو بهم رسوند .. ال*بته نه به عنوان مادربزرگ بچه م .. بلکه به عنوان پزشک معالج من !!

اینو کاملا توی رفتاراش میشد حس کرد .. همین موضوع هم ارامش توی دلم بیشتر کرد ..

سوری جون ازم خواست که شب و توی بیمارستان بمونم و استراحت کنم .. خودش هم با تزریق امپول بهم وضعیت جنین و تثبیت کرد ..

خودمم به ارامش و سکوت بیمارستان احتیاج داشتم .. پس قبول کردم .





با ضربه هایی که دخترم ب شکمم وارد میکرد .. چشمامو باز کردم .. عادت کرده بودم که با ضربه هاش بیدار بشم ..

تمام شب و با ارام بخشی که بهم تزریق کرده بودن خوابیدم ..

دستامو روی شکمم کشیدم .. اونم مسیر دستمو دنبال کرد ..

_ دلت بازی میخواد عسل مامان ..

دستامو چند بار جابه جا کردم .. یه جا ثابت نگه داشتم .. با لگدهایی که به شکمم میزد .. حس میکردم میخواد بازم تکرار کنم ..

دوباره تکون دادم .. در همون حالم باهاش صحبت میکرد ..

_ میدونی خیلی مامانو ترسوندی .. نگفتی مامان بدون تو چیکار کنه .. نگفتی اگه تکون نخورم مامانم غصه میخوره ..

ضربه هاش اروم شده .. انگار میخواست ارومم کنه .. و بهم بگه غصه نخور مامانی ..

_ باشه مامانم دیگه غصه نمیخورم .. ولی تو هم قول بده دیگه مامانو نترسونی ..

مریم _ خوب الحمدلله خل نبودی که به سلامتی به اون درجه هم نائل شدی !!

مریم شب و کنارم مونده بود و روی کاناپه ی توی اتاق خوابیده بود ..

خندیدم ..

اومد جلو و دستاشو روی شکمم حرکت داد .. و شروع کرد باهاش حرف زدن :

مریم _ ببینم عسل خاله .. تو هنوز نمیدونی کی باید بخوابی ؟!! اخه غروب اونم وسط خیابون جای خوابیدنه ؟!!


romangram.com | @romangram_com