#کوچ_غریبانه_پارت_86
-آره الان پیششه.
-عمه حالش چه طوره؟
-اونم خوبه.به یمن پا قدم تو از دیشب تا حالا خیلی روحیه ش سر جا اومده و بهتر شده!
-خدا رو شکر.خود مسعود چه طوره؟به نظرت آمادگی داره؟تصمیمش که عوض نشده؟
-نه الحمدالله.امروز صبح زود رفت دوش گرفت.ریش هاشم زده بود.خدا خواهی بعد از مدت ها یه رنگ و روی آدمیزاد به خودش گرفته.دعا کن فقط بتونه ترک کنه.
-انشاالله می تونه.
-سلام مانی خانوم،چرا نمی یای بالا؟دیدم زنگ خورد ولی کسی نیومد،تعجب کردم!
-سلام شهلا جان،شرمنده الان خدمت می رسم.داشتم با زهرا صحبت می کردم.الساعه می یام خدمت تون.
بنای ساختمان با سه چهار پله از سطح حیاط بالاتر قرار داشت وبعد از خوش وبشی با شهلا،به سراغ عمه رفتم.رنگ و رویش از روز قبل به مراتب بهتر شده بود.بوسه ای از گونه اش برداشتم:
romangram.com | @romangram_com