#کوچ_غریبانه_پارت_130
درد زیادی داشتم،با این حال یک کشش درونی وادارم کرد آهسته از تخت پایین بیایم و با او همراه شوم.
***
-مامان من اومدم شیر بخورم حاضری؟
جملۀ پرستار با لحن بچگانه ادا شد.در همان حال نوزاد را در آغوشم گذاشت.در مقایسه با اولین بار که او را در دستگاه دیدم ظاهری بهتر پیدا کرده بود؛گرچه هنوز هم لاغر و آسیب پذیر و کوچک بود!
پرستار لحظه ای با شوق سرگرم تماشای شیر خوردن او شد و با دیدن ولع گفت:
-پیداست شیرتون بهش ساخته،ماشاالله این چند روز وضعیتش خیلی بهتر شده!اولش هیچ کدوم از ما امید نداشتیم زنده بمونه!
به یاد ماجرای تصادف زمان کودکی ام افتادم و این که در آن حادثۀ وحشتناک به جز من همه در دم جان سپرده بودند:
-اگه خدا بخواد آدم در هر شرایطی زنده می مونه.پیداست عمر این کوچولو هم به دنیاست.
-هنوز براش اسم انتخاب نکردین؟
romangram.com | @romangram_com