#کوچ_غریبانه_پارت_124


مسعود با ظاهر خوشحالی که مصنوعی به نظر می رسید گفت:

-نمی خوای بدونی جنسیتش چیه؟

تازه بین جمع بهانه ای پیدا کردم که مستقیم نگاهش کنم:

یادم نبود،خوب چیه؟

-دختره...یه دختر خوشگل و شجاع مثل مامانش.

از این که جلوی پدرم و بقیه این طور صمیمی حرف می زد خجالت کشیدم،اما همین یک جمله تاثیر مثبتش را فوری در سریع کردن گردش خون و حرارت خوشایندی که گرمم کرد،نشان داد.

-امیدوارم فقط به بد شانسی مامانش نباشه.

عمه صحبت را عوض کرد:

-خان داداش به مهری و بچه ها خبر دادی؟


romangram.com | @romangram_com