#کوچ_پارت_6

پگاه: راست ميگه. به بچه چکار داري؟

فاطمه: تشکر کردي؟ بگو «مرسي دايي».

پگاه: مرسي عادل!

روي زمين گذاشتمش و گفتم: خواهش مي کنم.

به طرف ورودي خونه دويد و مستقيم به سمت طبقه ي اول پيچيد که درش داخل راهروي کوچيکي باز مي شد که پوشيده از موکت بود. پله هاي طبقه ي دوم کنار همين راهرو بود. به کفش ها نگاه کردم و گفتم: چه خبره؟

- فقط خودمونيم و خانواده ي رامبد.

بايد حدس مي زدم. وقتي سر کوچه از جلوي درشون رد مي شدم، برقشون خاموش بود. گفتم: اوه اوه. پس يه دعوا تو راهه.

خنديد و گفت: نه ديگه. خيلي وقته آقاچون به پدرشوهرم گير نداده.

- آقاجون و گير ندادن؟! جوک ميگي؟

با هم به سمت ورودي رفتيم و من به طرف پله هاي طبقه ي دوم کج کردم. همزمان گفتم: ميرم دوش بگيرم.

- زود بيا. کارت دارم.

مشکوک نگاهش کردم و گفتم: چکار؟!

حرفي نزد ولي مي دونستم به حرف هاي امروزش مربوط ميشه و قراره دوباره مخ بخوره. ظاهراً نتونسته بودم بهش بفهمونم پاش رو از زندگي شخصي من بيرون بکشه. مامان طبق معمول اتاق هاي من رو تميز و مرتب کرده بود. سه ماه مي شد که اينجا نمي خوابيدم اما گاهي براي بردن وسيله يا حموم سر مي زدم. هميشه که از خونه ي رفيق ها و حموم باشگاه نمي شد استفاده کرد. تو خونه اومدن ديگه اعصابم رو به هم مي ريخت. اتاق کناري مال علي بود و حالا که نامزد داشت حتماً مزاحم نمي خواست. هرچند که ديگه خودم هم خسته شده بودم. مشکل از خودم بود. آقاجون هم حق داشت با اين وضعيت کار و زندگيم بعد از 32 سال، بهم تيکه بندازه. ديگه جزئي از زندگيم شده بود که سرکوفت علي رو بخورم. فقط يه سال از من بزرگ تر بود و همه چيز داشت. من فقط يه مغازه ي اجاره اي و يه 206 قسطي داشتم. هنوز طبقه ي دوم خونه ي پدري زندگي مي کردم. چرا سميرا بايد من رو به علي ترجيح مي داد؟ مگه مغز خر خورده بود؟!

يه دوش پنج دقيقه اي گرفتم و بيرون زدم. ده دقيقه هم به سشوار سرسري و لباس پوشيدن گذشت. حوصله ي پايين رفتن نداشتم. بين موهام دست کشيدم. بلند شده بود. بايد يه سر به آرايشگاه خليل مي زدم. پله ها رو دو تا يکي پريدم و روي پله هاي آخر سرعتم رو کمتر کردم. الان بايد بعد از سه ماه سميرا رو مي ديدم. چجوري رفتار مي کردم؟ من توي بي خيالي و ناديده گرفتن دخترها استاد بودم اما سميرا با بقيه فرق داشت. نداشت؟ جلوي در باز مکث کردم. از داخل صداي حرف زدن مي اومد. چرا مثل ترسوها اينجا ايستاده بودم؟!


romangram.com | @romangram_com