رمان کوچ

#کوچ_پارت_49

- آره. هفته اي 45- 50 دقيقه واسه هر کدوم. يکي از کلاس هاي طبقه ي چهارم رو برات گذاشتم که سر و صداتون کنکوري ها رو اذيت نکنه.

- خيله خب.

- فعلاً کارت رو شروع کن... حقوقش رو بعد طي مي کنيم.

با خنده گفتم: من حقوقم رو پيش پيش مي گيرم.

- حالا امضا کن، به تفاهم مي رسيم.

برگه ي قرارداد رو ازش گرفتم و يه دور سرسري نگاه کردم. امضا زدم. خودکار نمي نوشت. هر دو خنديديم و من گفتم: ببين... خدا نمي خواد... خودکار هم مي دونه داري سر من کلاه ميذاري!

- نه. همه اش واسه اينه که شيريني کار جديدت رو نياوردي!

- خودکار هاتون هم باج مي خوان؟

- تو که ناخن خشک نبودي!

- من به فکر اضافه وزن تو ام. شکم زدي.

- بيا با اين بنويس.

يه خودکار ديگه به سمتم انداخت. از جام بلند شدم. امضا زدم و با خنده گفتم: هنوز يادم نرفته ها!

- چي؟

- خودت مي دوني.


romangram.com | @romangram_com