#کوچ_پارت_35

- حرف ايکبيري هاي پررو چه اهميتي برات داره؟

روم رو سمت شيشه برگردوندم و گفتم: کي گفت مهمه؟

- کتک مي خواي؟ بگم رامبد بياد؟

هر دو خنديديم و فاطمه گفت: رکسانا که خودش بهم نگفت. اتفاقي يه چيزي ديدم، مجبور شد اعتراف کنه... حالا نه اينکه فکر کني... ولش کن.

فکرم مشغول شد بهش زل زدم که ادامه بده اما نه اون حرفي زد نه من چيزي پرسيدم. گور باباش. بعد از سکوت کوتاهي حرف رو عوض کرد: خوبه که دوباره مياي باشگاه، تو روحيه ات تاثير ميذاره.

صورتم رو جمع کردم و گفتم: چي ميگي تو! روحيه کيلو چنده؟! کمتر مي اومدم چون خير سرم داشتم پول جمع مي کردم واسه آينده ام. الان ديگه مي خوام چيکار؟

با تعجب نگاهم کرد. بعد به سمت خيابون برگشت و گفت: يه جوري حرف نزن که انگار سميرا عشق اول و آخرت بوده!!

- چه فرقي واسه تو داره؟

- من شک دارم که اصلاً علاقه اي در بين بوده.

- فاطمه!!

- ...

- نگه دار!

- گوش بده.

- نگه دار!


romangram.com | @romangram_com