#کوچ_پارت_105
- آره. مي خواي از اين به بعد تمرکزمون رو بيشتر روي پاپ بذاريم يا کلاسيک؟
شونه بالا انداخت مشغول فکر کردن شد. گفتم: چه ترانه اي رو حفظي؟
- از اون قديمي ها؟
- هر چي.
- کي اشکاتو پاک مي کنه.
- من مي زنم، تو بخون ببينم صدات چجوريه.
با ذوق راست نشست و گفت: راستي؟
از حرکاتش خنده ام گرفت و سر تکون دادم. ساز آموزشگاه رو برداشتم. با يه ملودي کوتاه شروع کردم و ريتم رو رفتم. فقط نگاه مي کرد. آهنگ رو قطع کردم و گفتم: شروع کن ديگه.
- ميشه شما بزني من گوش کنم؟
خنديدم و گفتم: حالا از اين به بعد صداي ساز من رو زياد ميشنوي... فعلاً بخون!
دوباره از اول ملودي شروع کردم و دختر جايي که اشاره زدم، با تبسم شروع به خوندن کرد. دو بيت اول رو خجالتي مي خوند ولي بعد که من سرم رو پايين انداختم راحت تر شد. صداش باز بود و از خوشحاليش معلوم بود که با اين بيشتر حال مي کنه. اصلاً ترانه خوندن خوراک بچه ها بود... اون اوايل من هم جذبش شده بودم. وسط آهنگ صداي زنگ موبايلي از پشت در حواسش رو از متن ترانه پرت کرد. دقيقاً از پشت در!! ساز رو روي سه پايه گذاشتم و در حاليکه سمت در مي رفتم، گفتم: خوب مي خوني.
در رو باز کردم. کسي توي راهرو نبود. به طرف کلاس بچه ها رفتم. خالي بود. جديداً توهم زده بودم که تا ساز رو دست مي گيرم يکي مراقبمه. يکي دو بار هم اتفاق هايي افتاده بود که شکم رو قوي تر مي کرد. خواستم برگردم که کسي از پشت سر گفت: سلام!
کمي هول خوردم و برگشتم. هنرجوي ساعت دومم بود. براي اينکه متوجه ترسم نشه، سرفه اي کردم و جدي گفتم: اينجا چکار مي کني؟
- يه کم زود رسيدم... اومدم اينجا کاردستي بچه ها رو ببينم.
romangram.com | @romangram_com