#ضربه_نهایی_پارت_46

- اخه دوست پسر جدیدش از خودشم سفیدتره احتمالا از نظرش خیلی جذابه !!
مجدادا صدای خنده ی دخترا بلند شد وسرمه کلا ان مرد مشکوک را فراموش کرد وهمراه باجمع به سربه سرگذاشتن سمانه پرداخت.
از رستوران که خارج شدند .
شیدا بازوی سرمه را گرفت وارام پرسید
-سرمه تو اون مرد رو می شناسی؟
سرمه به وضوح جاخورد .
نگاه شیدا را تعقیب کرد وباز به همان مرد مشکوک رسید وهراسان پرسید
-نه چطور؟
شیدا که نسبت به دوستان دیگرش دقیق تر بود مشکوک گفت

-نمی دونم چرا حس کردم زیر نظرت داره !!!
رنگ سرمه به وضوح پرید .
شیدا که رنگ صورت او و ترس نشسته درنگاه سرمه را دید .لبخندی زد وگفت
-حالا چرا انقدر ترسیدی ..احتمالا رفته تو نخت!!
اولین بار که نیست !!
سرمه به سختی لبخندی زد .اندکی خود را جمع کرد .ریموت را زد وبه سختی گفت
-حتما همینطوره ..
من باید زودتر برم دیروقته ...
سپس با دوستانش خداحافظی سریعی کرد.سوار ماشین شد وماشین را به حرکت دراورد .
نمی دانست چرا ته دلش احساس اشوب می کرد .از اینه نگاهی به عقب انداخت .

romangram.com | @romangram_com