#ضربه_نهایی_پارت_23

شتاب زده دستش را روی دستگیره ی در گذاشت تا باز کند .
اما قفل مرکزی زده شده بود و تلاش هایش بی نتیجه ماند
با ترس به سمت ان مرد چرخید .

اما قبل از اینکه بخواهد حرفی بزند
تمام محتویات معده اش را بالا اورد .
همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاده بود .
سراج هم لحظه ای شوکه شد ونگاهش روی دخترک که کل بدنش کثیف شده بود و می لرزیدخیره ماند.
او زودتر به خود امد وقفل مرکزی را زد .
دخترک خشکش زده بود ونگاه سرگردانش روی صورتش می چرخید.
بدون هیچ حرفی در سمت خود را پاک کرد واز ماشین پیاده شد.
ماشین را دور زد ودر سمت اورا هم بازکرد وخیلی سردگفت
-پیاده شو
لحظه ای گذشت وچون عکس العملی ازسرمه ندید دستش را جلو برد وبازوی اورا گرفت وبون هیچ ملایمتی کشید واو را ازماشین پیاده
کرد
سرمه که ازتماس دست او با بازویش به خودش امده بود خشمگین خود را عقب کشید وبا بغضی که هران امکان ترکیدنش بودفریاد
کشید
-دست کثیفت روبه من نزن !!!
سراج دست خود را عقب کشید ونگاه کوتاهی به ظاهر کثیف او انداخت و چون صورت سرخ شده ولب های لرزانش را دید
بدون کلمه ای صحبت به سمت عقب ماشین رفت

romangram.com | @romangram_com