#ضربه_نهایی_پارت_16
-ماشین رو بزن کنار
برای لحظه ای خیلی کوتاه توانست تعجب را در چشم مرد ببیند
امابلافاصله تمسخر جایگزین تعجب شد ..
بی اهمیت به تیغه ی تیزی که روی شاهرگ گردنش قرار داشت
پاهایش را روی گاز فشرد ..
نگاه سرمه لحظه ای روی عقربه ی سرعت ماشین کشانده شد که هر لحظه بیشتر میشد
اب دهانش راقورت داد وبا لحنی قاطع گفت
-به نفعته که هشدارم رو جدی بگیری
ابدا شوخی ندارم وبلاف نمی زنم
اگر ماشین رو نگه نداری رگ گردنت رو می زنم
از چیزی که شنید لحظه ای بهتش زد
مرد خیلی خونسرد به او گقته بود
-منتظرم بزن
زبانش را روی لب های خشک شده اش کشید
اب دهانش را پرصدا قورت داد
این مرد بی شک دیوانه بود
سعی کرد اقتدار خودش را حفظ کند
طره ای از موهایش را که جلوی
چشمانش بود را فوت کرد ومحکم تر از قبل گفت
romangram.com | @romangram_com