#کینه_عشق_پارت_90


خم شدم تا روی مبل بشینم که فریاد سام مجبور به ایستادنم کرد:تو؟؟!!

بعد رو به من داد زد:خواستگارت اینه فریماه؟؟

گیج بودم...این دیگه چه رفتاری بود...مادر جون لب به دندون گرفت و بی حرف به ما زل زد....

پدر جون بلند شدو رو به سام با تحکم گفت:سام این چه طرز رفتاره؟؟برو تو اتاقت..

سام به سمتم اومد و همزمان به پدرش گفت:بابا شما چیزی نمی دونید...

بعد رو به من با تحکم ادامه داد:برو تو اتاقت فریماه..

با ترس زمزمه کردم:سامی.

سام با خشمگین ترین حالت ممکن فریاد کشید:گفتم برو تو اتاقت مگه کری؟؟

کامران مداخله کرد:اقای کیانی خواهش می کنم اروم باشید.

سام عصبی به موهاش چنگ زد و گفت:بهشون گفتی40 سالشه؟؟گفتی زن و بچه داره؟؟!! اره؟؟ گفتی که قراره هووی صبا فریمان بشی؟؟


romangram.com | @romangram_com