#کینه_عشق_پارت_41
با خنده بلند شدم و در حالیکه به سمت کمدم می رفتم گفتم:آره خیلی خوب بود ...بعد از چند لحظه مکث ادامه دادم:تو با همه ی شاگردات اینجوری کار می کنی یا من سفارشی بودم؟؟
خنده ی بلند و نادری کرد و گفت:من همیشه اینجوری درس میدم...ولی تو یکم سفارشی بودی.
پالتو و دستکشهام رو به همراه شال و کلاهم از کمد بیرون اوردم...سام کنجکاوانه نگاهی بهم انداخت و گفت:می خوای جایی بری؟؟
لبخند زدم:آره...
متعجب شد و اخم محوی بین ابروهاش نشست و جدی پرسید:این وقت شب؟؟کجا؟؟!!
خندیدم و در حالیکه دکمه ی آخر پالتوم رو می بستم گفتم:برف بازی.
به سمت در اتاق رفتم...سام از روی صندلی بلند شد و گفت:دیوونه شدی دختر؟؟مریض میشی...
از اتاقم بیرون رفتم و پشت در اتاق ساحل ایستادم و تقه ای به در زدم و بی اجازه و هول وارد اتاقش شدم....
ساحل متحیر به من که داشتم موهام رو تو کلاه جا میدادم نگاه کرد و گفت:کجا؟؟!!
خندیدم و با هیجان گفتم:بلند شو حاضر شو...میریم برف بازی.
ساحل با ذوق و شیطنت گفت:اخ جون.
romangram.com | @romangram_com