#کینه_عشق_پارت_36


سر میز شام همه دور هم جمع شدیم و برای اولین بار سام سر وقت رسید و سر میز شام حاضر شد...پدر جون متعجب رو به سام گفت:تعجب!!تو یه بار به موقع رسیدی...چه خبر شده؟؟

سام نگاهی به من کرد و رو به پدرش گفت:اخه قراره من به فریماه درس بدم باید زود بیام شام بخورم تا که تا ساعت تدریس بتونم یکم استراحت کنم دیگه.

ساحل با طعنه گفت:تدریست؟؟!! بله استاد حرفتون کاملا" درسته.

به دنبال این حرف همه خندیدن و سام اخم دلنشینی کرد و با تهدید گفت:می خوای کار تدریس رو کنار بذارم؟؟

ساحل با ترسی ساختگی گفت:نه تو رو خدا این کارو نکن چون اگه فریماه تو فیزیک مشکل داشته باشه منو بیچاره می کنه.

پدر جون با دست همه رو به سکوت دعوت کرد و گفت:فریماه جان...تو گواهینامه داری؟؟

با حیرت جواب دادم:نه چطور؟؟

پدر جون گفت:آخه می خوام برات ماشین بخرم که تو رفت و آمد مشکلی نداشته باشی.

با چشمای گشاد شده گفتم:نه...تو رو خدا اینکارو نکنید من الانم تو رفت و آمد مشکلی ندارم...هر جا بخوام برم با ساحل میرم...شما که می دونید من خیابونها رو هم نمیشناسم....پس لزومی به اینکار نیست.

پدر جون با مهربونی گفت: چرا اتفاقا" لازمه...شاید الان لازم نداشته باشی ولی اگه به امید خدا دانشگاه قبول بشی حتما" نیاز پیدا می کنی...در ضمن داشتن گواهینامه که ضرری نداره....حتی اگه ماشین هم نخوای ممکنه یه کار ضروری پیش بیاد که بخوای از ماشین ساحل استفاده کنی.


romangram.com | @romangram_com