رمان کینه عشق

#کینه_عشق_پارت_30


گفت: خوب شما از بچگی خارج از ایران زندگی می کردید و فکر نمی کنم برای اونا حجاب مهم باشه.

گفتم:بله اونجا حجاب مهم نیست....البته فقط برای یه عده ای..اونجا هم هستن ادمایی که به حجاب خیلی بیشتر از من و شما پایبندند.... برای پدر من مهم بود...دوست نداشت لباسهای باز بپوشم.

سام آهانی گفت و پشت میز تحریر نشست و ادامه داد:کتابات رو بیار تا شروع کنیم.

دست داخل کمدم بردم و کتابهام رو بیرون اوردم و همزمان با اینکه کنار سام پشت میز می نشستم کتابها رو هم روی میز گذاشتم...

سام کتابها رو ورق زد و پرسید:کجاها رو مشکل داری؟؟

با پرروئی گفتم:همه جا.

به سمتم برگشت و متعجب نگاهم کرد و گفت:یعنی همه رو مشکل داری؟؟

گفتم:نه ولی ترجیح میدم همه ی کتاب رو باهام کار کنید...البته اگه مشکلی نداشته باشید.

سام کتاب گاج رو ورق زد و گفت:نه فقط یه چیزی هست که باید بگم...در واقع شرایط تدریسه.

سر تکون دادم:بفرمائید گوش می کنم.


romangram.com | @romangram_com