#کیارش_پارت_55
خاله فرانک که نگرانم شده بود رو کرد سمت آریان و گفت:
خاله فرانک - آریان خاله مواظبش باش!
مکثی کرد و ادامه داد:
خاله فرانک - شب واسه شام منتظر تونم!
من و آریان خندیدیم و همزمان با هم گفتیم:
من و آریان - ایول این شد یه چیزی!
خاله فرانک و طنین و طناز خداحافظی کردن و رفتن من و آریان هم ساکامونو برداشتیم و رفتیم تو خونه، وقتی وارد خونه شدیم آریان خشکش زد ولی سریع خودشو جمع و جور کرد و گفت:
آریان - چرا خونه ت بعد هفت اینقد تمیزه؟
خندیدم و گفتم:
- چون هر هفته شهربانو خانم میاد و اینجا رو تمیز میکنه!
آریان خندید و گفت:
آریان - دستش درد نکنه!
بعد کمی مکث کرد و ادامه داد:
آریان - راستی منم باهات موافقم!
متعجب نگاش کردم و گفتم:
- در چه رابطه ای باهام موافقی؟
romangram.com | @romangram_com