#کیارش_پارت_54
خاله فرانک با لحن ذوق مرگی گفت:
خاله فرانک - اسمش چیه؟ چه شکلیه؟ می تونی واسه فردا قرار خاستگاری رو بزاری؟
هه چه فکرایی که این خاله ما پیش خودش نمیکنه، گفتم:
- نه نمی تونم!
آریان گفت:
آریان - امروز جشن عقد اون دختره، اون دختر فقط با احساس کیارش بازی کرد و ازش سو استفاده کرد!
پر اخم به آریان نگاه کردم و عصبی گفتم:
- دیگه واسم مهم نیست اصلا به خاطر اون ناراحت نیستم خیلی هم خوشحالم که باهاش ازدواج نکردم فقط حرصم میگیره که یه دختر با احساسم بازی کرده و داره به ریشم میخنده!
کمی مکث کردم و ادامه دادم:
- از هرچی دختره متنفرم!
طنین رنگش پرید و با ناباوري گفت:
طنین - چرا؟ همه ی دخترا که مثل هم نیستن!
خندیدم و گفتم:
- چرا اتفاقا همه شون مثل همن!
طنین ناراحت شد به درک که ناراحت شد، اونم یه دختره مثل شبنم اصلا بهتر که ناراحت شد، طنین با ناراحتی گفت:
طنین - بریم عمه جون؟
romangram.com | @romangram_com