#کیارش_پارت_49

خانم رادمنش با دیدن در باز خونه و شنیدن حرف آریان وايساد و سریع برگشت به من و آریان نگاه کرد با دیدن ما خشک زد سریع خودشو جمع و جور کرد و لبخندی زد و گفت:
خانم رادمنش - سلام صابخونه اجازه هست یاالله!
خندیدم و گفتم:
- سلام بفرمایید قدم تون روی چشم!
خندیدم و گفتم:
- سلام بفرمایید قدم تون روی چشم!
آرمانم که تازه متوجه شده بود سریع اومد و گفت:
آریان - سلام به به ببین کی اینجاست خاله فرانک؛ حال شما؟
خانم راد منش نگاش کرد و لبخندی زد و گفت:
خانم رادمنش - سلام آریان جان خوبی پسرم؟
آریان لبخندی زد و گفت:
آریان - مرسی!
بعد اشاره ای به دخترا کرد و گفت:
آریان - معرفی نمی کنید خاله جون؟
خانم رادمنش که انگار تازه متوجه اونا شده بود گفت:
خانم راد منش - آخ ببخشید!

romangram.com | @romangram_com