#کیارش_پارت_47
طنین و طناز خشک شون زد من و آریانم رفتیم کیسه هارو گذاشتیم صندوق عقب ماشینا و سوار شدیم دخترا همونجوری مونده بودن شیشه رو دادم پایین و گفتم:
- پس چرا نمیاید؟
طنین سریع خودشو جمع و جور کرد و گفت:
طنین - با کدوم ماشین بی ام و شما یا سانتافه اون آقا؟
لبخندی زدم و گفتم:
- هر کدومو که دوست دارید!
طنین - پس سوار ماشین اون آقا میشیم!
بهتر! لبخند پهنی زدم و گفتم:
- هرطور میل تونه!
دخترا رفتن سوار ماشین آریان شدن و راه افتادیم دم در خونه ی خانم رستمی نگه داشتیم و از ماشینامون پیاده شدیم و رفتیم از صندوق عقب کیسه هارو درآوردیم من پاکت پولی که یه چک پول واسه خرید جهیزیه دخترش و پولی واسه رهن اون مغازه که پسرش ميخواست رهنش کنه و یه مقدار پول واسه خرج زندگی شونو که چند وقت پیش ميخواستم بهشون بدم ولی روم نشد و طوری که آریان نبینه انداختم تو یکی از کیسه ها خانم رستمی رو مثل مامان خودم میبینم دلم واسش تنگ میشه رفتیم زنگ خونه خانم رستمی رو زدیم خانم رستمی خودش درو باز کرد و گفت:
خانم رستمی - سلام آقا!
- سلام
آریان - سلام
خانم رستمی - بفرمایید داخل
- نه ممنون ما اومدیم اینارو بدیم به شما و بریم!
خانم رستمی - چرا زحمت کشیدید؟ شرمنده کردید بفرمایید داخل یه چایی در خدمت باشیم!
romangram.com | @romangram_com