#کیارش_پارت_46

آریان - آخ داشت یادم میرفت تو یخچال و فریزرت مواد خوراکی داری؟
فکرکنم صورتم مثل علامت سوال شد و گفتم:
- آره چطور؟
آریان - هیچی ما که نمیتونیم همینطوری بزاریم شون تو یخچال بمونن واسه همین الان همه شونو جمع می کنیم میریزیم تو یه کیسه و میدیم به خانم رستمی تا اون ازشون استفاده کنه بیچاره دستش تنگه!
- باشه ولی اون دخترا تو خونه ی منن حالا چیکار کنیم؟
آریان - هیچی فعلا بیا به من کمک کن تا مواد خوراکی رو بریزیم تو این کیسه!
رفتم و تمام مواد خوراکی رو با هم ریختیم تو چندتا کیسه دیگه شش و نیم بود که دوتایی مون رفتیم آماده شدیم و راس ساعت هفت ساک به دست و کیسه به دست زدیم از خونه بیرون سریع رفتم پارکینگ و ساکا و کیسه هارو گذاشتیم تو صندوق عقب ماشینا و رفتیم بالا و دم در واحد من زنگ زدیم، طنین اومد درو باز کرد و گفت:
طنین - سلام صبح بخیر بریم؟

آریان - بله شما برید تو پارکینگ ما یکم تو خونه کار داریم!
طنین و طناز همزمان گفتن:
طنین و طناز - باشه!
و از خونه اومدن بیرون، من و آریان رفتیم و پنج دقیقه ای هر چی مواد خوراکی داشتم و ریختیم تو چندتا کیسه و سریع از خونه اومدیم بیرون و دروبستیم دلم واسه خونه م تنگ میشه، رفتیم پارکینگ دخترا پیش یه پراید وايساده بودن تا ما بیایم طنین سریع اومد پیش ما و گفت:
طنین - میشه ريموت ماشین و بزنید تا ما سوار شیم!
بعدم دوباره رفت پیش پرایده وايساد، فکر کنم فکر میکنه ماشین ما اون پرایده ست ريموت بی ام و مو زدم و گفتم:
- بفرمایید سوار شید!

romangram.com | @romangram_com