#کیارش_پارت_42

با این حرف آریان پقی زدم زیر خنده حالا نخند کی بخند، البته همش به خاطر این بود که حال این دختره طنین و بگیرم!
طنین حرصی گفت:
طنین - مرض به چی میخندی؟
آمپر چسبوندم خیلی اعصاب خوبی دارم که این دختره هم چهار نعل روش راه میره، خودمو کنترل کردم تا چیزی بهش نگم آریان که دید اوضاع ناجوره رو به دخترا گفت:
آریان - شما برید واحد کناری!
خودشم رفت درو باز کرد طناز رفت بیرون طنینم ميخواست بره که چند لحظه مکث کرد و بعد رو کرد سمت من و گفت:
طنین - ببخشید آقا من خیلی زودرنجم واسه همین اونطوری باهاتون حرف زدم شرمنده!
بگم ذوق مرگ شدم دروغ نگفتم، لبخندی زدم و گفتم:
- دشمن تون شرمنده اشکالی نداره برید استراحت کنید، تلفنم وصله می تونید زنگ بزنید به خانواده تون که تا فردا بیان دنبال تون!
طناز و طنین بهم نگاه کردن و بغ کردن، من و آریان بهم نگاه کردیم و هر دوتا شونه ای بالا انداختیم و با هم گفتیم:
من و آریان - خانواده تون کجان؟
طنین سرشو انداخت پایین و گفت:
طنین - پدر و مادرمون ایتالیا هستن! فقط عمه مون ایرانه که فکر نکنم بتونه بیاد!
اخمامو کشیدم تو هم و با لحن عصبی گفتم:
- پس شما الان پیش کی زندگی می کنید؟
طنین با صدای لرزونی گفت:

romangram.com | @romangram_com