#کیارش_پارت_41
- یه روستا نزدیکای تهران اینقد هوس باز بوده که از روستا انداختنش بیرون و خانواده ش عاقش کردن!
آریان - راست میگی؟
بعد انگار متوجه چیزی شده باشه گفت:
آریان - اینارو ولش، این دخترارو چیکار کنیم؟ اگه راست بگن من تا آخر عمر نمی تونم خودمو ببخشم!
یکم فکر کردم آهان فهمیدم رو کردم سمت دخترا و گفتم:
- خانما واحد کناری واحد منه خالیه کسی توش نیست!
دست کردم تو جیبم و کلیدش و درآوردم و گرفتم سمت اون دختره طنین گفتم:
- شما برید تو اون واحد ولی صبح زود تشریف می برید!
طنین اخم کرد و گفت:
طنین - هه فکر کردی دوست دارم تو خونه ی شما بمونم مسخره ست!
آمپر چسبوندم خواستم دوتا فحشش بدم که دلم خنک شه که طناز گفت:
طناز - طنین این چه طرز برخورده؟ آقایون به ما پناه دادن!
بعد رو کرد سمت من و گفت:
- آقا این خواهر من خیلی پرتوقعه من از طرف اون ازتون معذرت خواهی میکنم و بابت پناه دادن به ما ازتون ممنونم!
آریان لبخندی زد و گفت:
آریان - خواهش می کنم بله از صد کیلومتری معلومه که خواهرتون پرتوقعه البته جسارت نباشه ها!
romangram.com | @romangram_com