#کیارش_پارت_40

- گم شید برید بیرون، از هرچی دختره بدم مياد! یه دفعه اون دختر که مانتو سبز تنش بود زد زیر گریه! حالا بیا بساط آبغوره گیری اینو جمع کن اه!
دختر مانتو سبز - آقا به خدا داریم راست میگیم اون پسره تو واحد چهار ما دوتارو دزدیده بود اون ميخواست... ميخواست...
هق هقش اجازه نداد بقیه حرف شو بزنه، شاید راست بگن، نه بابا مارو فیلم کردن، من و آریان نگاهی بهم انداختیم و گفتم:
- پاشو دختر برو خونه تون منو فیلم نکن پاشو!
دختر مانتو صورتیه بلند شد و دست دختر مانتو سبزه رو گرفت و بلندش کرد و گفت:
- طناز پاشو، اینا به من و تو پناه نميدن! پاشو طنازی!
طناز (دختر مانتو سبز) بلند شد و با لحنی که کاملا ترس شو نشون می داد گفت:
طناز - طنین... من ... می ترسم... اون پسره پیدامون میکنه!
طنین (دختر مانتو صورتی) - باید بریم اونا اجازه نمیدن ما اینجا بمونیم!
طناز رو کرد سمت من و گفت:
طناز - ميشه گوشی تونو چند لحظه قرض بگیرم!
با لحن تندی گفتم:
- نخیر نميشه
آریان یه نگاهی به من انداخت و گفت:
آریان - کیارش شاید راست میگن بیا به پلیس خبر بدیم نصرتی رو که میشناسی آوازه ش تو محله پخشه پسره بی شعور آبروی هرچی پسره برده راستی بچه کجا بود؟
عصبی گفتم:

romangram.com | @romangram_com