#کیارش_پارت_4
دختره – شبنم هستم
با چشمای گرد شده نگاش کردم چه دختره...لااله الی الله و با لحن تمسخرآمیزیگفتم:
- هه منظورم اسم فامیل تون بود نه اسم کوچیک تون!
با این حرفم سرشو آورد بالا و نگام کرد نگاش رنجیده بود اشک تو چشاش جمع شد و با صدای بغض دار و لرزونی گفت:
شبنم – من فقط شبنمم نه واسه شما بلکه واسه همه!
دلم گرفت دوست ندارم بغض کنه، سرمو انداختم پایین و با صدایی که از ته چاه میومد گفتم:
- ببخشید شبنم خانم قصد جسارت نداشتم!
شبنم سرشو انداخت پایین و با صدای بی نهایت لرزونی گفت:
شبنم – مشکلی نیست من عادت دارم به...
سریع گفتم:
- به چی؟
یه قطره اشک از گوشه چشمش چکید و با صدایی که شبیه هق هق بود گفت:
شبنم – هیچی خوش به حالتون که مثل من نیستید مثل من بی کس و کار نیستید و خوش به حال تون که پسرید و قدرت دفاع از خودتونو دارید، هه من چرا دارم اینارو به شما میگم؟ خدافظ!
و از پله ها پایی رفت هنوز دو تا پله پایین تر از من نرفته بود که گفتم:
- شبنم خونه ت توی این ساختمونه؟
پوزخندی زد و گفت:
romangram.com | @romangram_com