#کیارش_پارت_3

- آریان این دختره رفت تو ساختمون خودمون به نظرت چرا؟
آریان خندید و گفت:
آریان – حتما خونه شون اینجاست خره تو ساختمون که فقط سه تا واحد ما نیست شش تا واحد دیگه هم هست!
راست میگه بی خیال ولی واقعا شبیه ستاره بود اصلا می دونی چیه؟ درسته عشقم نیست و عشق من مرده ولی از این لحظه به بعد نمیزارم کسی اذیتش کنه حالا نخواست عشم هم باشه... نه نه نمی تونم مثل عشقم ببینمش، تنها عشق من ستاره بود و هست و خواهد ماند، ولی تمام سعی مو می کنم که نزارم کسی اذیتش کنه فقط همین نه چیزی بیشتر نه چیزی کمتر... صدای نخراشیده آریان رشته افکارمو پاره کرد
آریان - اوه از دست رفتی، چه زود گوشات دراز شد!
با حرص یه مشت کوبیدم تو سینه ش و با لحن حرصی تر گفتم:
- خفه شو آریان تا نکشتمت!
آریان خندید خواستم برم بزنمش که سریع رفت تو ساختمون و رفت سمت راه پله ها و با صدای بلندی گفت:
آریان – بی جنبه شوخی کردم!
و سریع رفت بالا، حواس مو دادم به موقعیتم که یادم اومد آخ آریان خدا بگم چیکارت کنه باز ماشین شو گذاشت تا من واسش بشورم فرصت طلب... بی خیال من که این همه ماشین اینو شستم این یه بارم روش سریع ماشینارو شستم و رفتم داخل ساختمون ، سریع از پله ها بالا رفتم ولی جلومو نگاه نکردم که محکم خوردم به یه چیزی سرمو آوردم بالا که دیدم دختره پرت شده روی دوتا پله بالاتر، وای خدایا من چیکار کردم؟ سریع کیف شو که افتاده بود رو پله ای که من روش بودم و برداشتم و رفتم پیشش و گفتم:
- خانم حال تون خوبه؟
دختره یه نگاهی به خودش کرد و گفت:
دختره – آره خوبم!
و سرشو انداخت پایین نه امکان نداره من شکمم درد می کنه اونوقت اون چیزیش نشده با یه حالتی که یعنی خرخودتی نگاش کردم و گفتم:
- خانم... امم ببخشید اسم شریف تون؟
یعنی خوشم از این سیاست اسم پرسیدن میاد دختره سرشو گرفت بالا و گفت:

romangram.com | @romangram_com