#کیارش_پارت_31
- ولم کن آریان! چی فکر کردی هان؟ من ستاره رو نمی خوام من هفت ساله که شبنم و دوست دارم چی فکر کردی؟ فکر کردی من شبنم و به خاطر ستاره دوست دارم؟
آریان داد زد:
آریان - آره به خاطر اونه که شبنم و دوست داری یه مدت که بگذره شروع می کنی به اذیت و آزار شبنم، دست از سرش بردار احسان پسر خوبیه ميتونه شبنم و خوشبخت کنه تو هم برو با عشق اولت ازدواج کن باشه؟
باشه رو نعره کشید اشکان روی گونه م سرازیر شد خرد شدم غرورم شکست، کسی که دوسش دارم شبنم منو نمیخواد میخواد با یکی دیگه ازدواج کنه هفت ساله که بدون فکر کردن به ستاره شبنم و دوست دارم، نعره کشیدم:
- آرمان لعنتی ولم کن به خدا من فقط شبنم و دوست دارم! به خدا به خاطر ستاره نیست که من شبنم و دوست دارم اوایل به خاطر ستاره بود ولی فقط به اندازه ی دو هفته اون وضع باقی موند بعد شبنم و فقط و فقط به خاطر خودش دوست داشتم، دوسش دارم!
سیاوش - شما خیلی بی جا میکنی که نامزد منو دوست داری!
یقه شو گرفتم و چسبوندمش به دیوار و یه مشت زدم تو صورتش و داد زدم:
- شبنم نامزد تو نیست تو هیچ ربطی به شبنم من نداری!
بعد رو کردم سمت شبنم که از ترس خشکش زده بود و با صدای آروم گفتم:
- نترس شبنم، نترس عزیزم، نترس!
شبنم سریع خودشو جمع و جور کرد و گفت:
شبنم - چرا زدیش؟
سرمو انداختم پایین و گفتم:
- چون گفت نامزد توئه دروغه مگه نه؟
چشمای شبنم گرد شد و گفت:
شبنم - اون چی گفته؟
romangram.com | @romangram_com