#کیارش_پارت_32
سیاوش - ببین شبنم بعدا برات توضیح میدهم!
شبنم با جیغ گفت:
شبنم - تو چی رو میخوای توضیح بدی؟ خفه شو! حالم ازت بهم میخورد! مشتی که خوردی حقت بود! خیلی آشغالی سیاوش خیلی!
بعد با دوتا دستش سرشو گرفت و شروع کرد به گریه کردن تاب دیدن اشکاشو نداشتم واسه همین سرمو انداختم پایین بغض کردم هر کاری کردم که بغضم و قورت بدم نشد که نشد، با صدای بغضدار و گرفته ای گفتم:
- شبنم تورو خدا گریه نکن!
شبنم متعجب سرشو بالا گرفت و با لحن متعجبی گفت:
شبنم - چرا صدات اینقدر گرفته؟ تو که هيچوقت بغض نمیکردی چت شد یهو؟ کیارش جواب منو بده!
سرمو گرفتم بالا مطمئن بودم اشک تو چشمام حلقه بسته با همون صدای گرفته گفتم:
- تو فقط گریه نکن قول میدم دیگه بغض نکنم قول میدم دیگه کاریت نداشته باشم، قول میدم بی خیالت... نه نميتونم بی خیالت بشم!
شبنم اخم کرد و عصبی گفت:
شبنم - کارش دیوونه شدی؟ من عشق تو؟ هه خنده داره!
تکیه دادم به دیوار و گفتم:
- شبنم من دوست دارم، کجاش خنده داره؟
شبنم خندید و گفت:
شبنم - تو منو دوست نداری تو ستاره رو دوست داری ستاره زنده ست شش ماهه که برگشته ولی دلیل تعلل تورو تو خاستگاری ازش نميدونم!
خندیدم یه خنده ی عصبی! چنگ زدم تو موهام و گفتم:
romangram.com | @romangram_com