#کیارش_پارت_24
- آریان پس شبنم کجاست؟
چنان با اخم و غیظ نگام کرد که سرمو انداختم پایین و با صدایی که از ته چاه ميومد گفتم:
- حال و روز خودتو دیدی به خاطر اون دختر سه روزه تو کمایی، اونوقت داری به اون فکر میکنی؟ کیارش حواست باشه اسم این دخترو آوردی نیاوردیا فهمیدی؟
منم مثل خودش گفتم:
- آریان اولدورم قلدرم بازی تو بزار واسه کسی که نشناستت، پرسیدم شبنم کجاست؟
و بعد داد زدم:
- جواب بده آریان!
به آریان نگاه کردم خشکش زده بود ولی سریع خودشو جمع و جور کرد و با لحن دلخوری گفت:
آریان - تو همین بیمارستان بستریه!
با این حرف آریان احساس کردم خون تو رگام یخ بست نفسم بالا نمیومد، آریان هول اومد پیش من و گفت:
آریان - کیارش حالت خوبه؟ کیارش! یاابولفضل!
و سریع رفت بیرون و با یه دکتر اومد، هرکاری کردم نفسم بالا نمیومد که بگم حالم خوبه، دکتر سریع اومد و یه چیزی تزریق کرد تو سرمم که بعد از بیست ثانیه شایدم کمتر تونستم نفس بکشم، یه نفس عمیق کشیدم، دکتر عصبی و پر غیظ به آریان گفت:
دکتر - آقای محترم مگه نگفتم نباید بهش شوک وارد بشه معلوم نیست چی بهش گفتی که اینجوری شده!
آریان سرشو انداخت پایین و گفت:
آریان - دکتر راستش فکر نمیکردم واسش مهم باشه!
دکتر با صدای نسبتا بلندی گفت:
romangram.com | @romangram_com