#کیارش_پارت_21
می خواستم حرفی بزنم که دوباره صدای جیغ شبنم اومد
شبنم - آقای دکتر حالش خیلی بده خواهش می کنم کمکش کنید!
امدادگره اخماشو کشید تو هم و گفت:
امدادگر - نسبت شما با این آقا چیه؟
شبنم رنگش پرید خواست دهن باز کنه که چیزی بگه که گفتم:
- ستاره دختر عمومه اگرم بخواید شناسنامه شو بهتون نشون میدم
امدادگره لبخندی زد و با لحن مهربانی گفت:
امدادگر - ببخشید!
بعد آروم درگوشم گفت:
امدادگر - معلومه بدجور دوست داره قدرشو بدون!
و همزمان با این حرف منو گذاشت رو برانکار و بعد از اقدامات لازم برانکارد و برداشتن و منو بردن تو آمبولانس و آمبولانس سریع حرکت کرد تو وسطای راه بود که چشمام سیاهی رفت و دیگه همه جا سیاه شد!
****
شبنم:
با آریان سوار ماشین شدیم و پشت سر آمبولانس حرکت کردیم نمی دونم چرا هرکاری می کنم نميتونم جلوی ریزش اشکامو بگیرم آریان کلافه دستی تو موهاش کشید و با لحن کلافه ای گفت:
آریان - بسه ديگه! چرا اینقد گریه میکنی؟ کلافه م کردی!
سکوت کردم ولی اشکان روی گونه هام جاری بود هیچ راهی برای جلوگیری از ریزش اشکام نبود، آریان که معلوم بود بدجور کلافه شده با صدای نسبتا بلندی گفت:
romangram.com | @romangram_com