#کیارش_پارت_22
آریان - دختر تو چته؟ هنوز یه روزه کیارش و دیدی، مگه عاشقش شدی که اینجوری گریه میکنی؟
سرمو انداختم پایین ولی خودمم می دونم که به خاطر پول کیارش اومدم تو زندگیش بالاخره یه روز ولش میکنم مثل آرشام!
آریان - دختر حواست کجاست؟ ميگم گریه نکن بسه ديگه!
هول گفتم:
- ح... حواسم...همین جاست!
آریان پوزخندی زد و گفت:
آریان - نکنه واقعا کیارش و دوست داری؟
هیچی نگفتم، آریان با صدای نسبتا بلندی گفت:
آریان - دختره ی احمق فکر کیارش و از اون ذهن مسمومت بیرون کن، کیارش یه بار تو زندگیش شکست خورده نمیزارم به خاطر تو یه شکست دیگه بخوره!
غرورم شکست خرد شد با صدای لرزونی گفتم:
- آقا آریان من هیچ علاقه ای به آقا کیارش ندارم اگرم میبینید دارم گریه می کنم برای اینکه یاد مرگ داداشم افتادم و برای آقا کیارشم ناراحتم چون به خاطر من اینجوری شده، همین نه نه چیزی بیشتر نه چیزی کمتر!
دروغ گفتم داداش من زنده ست ولی به خاطر حفظ غرورم و اجرای نقشه م باید دروغ میگفتم باید... آریان پوزخندی زد و با لحن پرتمسخری گفت:
آریان - خوبه!
دیگه هیچ حرفی نزدیم وقتی که رسیدیم بیمارستان قبل از اینکه ماشین و نگهداره درو باز کردم و پیاده شدم و دویدم سمت اورژانس، اینم یه بخش از نقشه ست، تو اورژانس یه پرستار دیدم سریع رفتم پیشش و گفتم:
- خانم پرستار ببخشید!
پرستار لبخندی زد و گفت:
romangram.com | @romangram_com