#کیارش_پارت_16
آرشام - بهش بگو گفتم میام می کشم تون منتظرم باشه!
بوق بوق بوق
به شبنم نگاه کردم و گفتم:
شبنم - قطع شد!
شبنم با تته پته گفت:
شبنم - م...من...ب...باید...برم!
داد زدم:
- شبنم بس کن دیگه، تو هیچ جا نصیری!
شبنم شروع کرد به گریه کردن و بریده بریده گفت:
شبنم - تورو خدا بزار برم، اون رو حرفش می مونه!
داد زدم:
- ساکت شو اون هر کی که هست واسه خودشه، اون یه لات آسمون جوله همین، هیچ غلطی نمی تونه بکنه!
شبنم ساکت شد دست شبنم و گرفتم و بردمش تو اتاق خواب و کلید اتاق خوابو بهش دادم و گفتم:
- برو بخواب درو هم قفل کن!
صدای خنده ی آریان بلند شد و با لحن شوخی گفت:
آریان - کیارش میگه درو قفل کن آریان که نامزد داره خطرناکه ولی من مجرد هیچ خطری ندارم دستت درد نکنه واقعا!
romangram.com | @romangram_com