#خیس_مثل_باران_پارت_72

_بنده وکیلم عروس خانوم؟

گیسو قرآن و بست و باصدایی که از زور بغض میلرزید گفت:

__ با اجازه ی پروردگارم بله

و با این کار زندگی جدیدی برای خودش ساخت

**********

نیم ساعتی از مجلس میگذشتو هنوز همه داشتن میرقصیدن گیسو حسابی کلافه بودو آرزو داشت زود تر مجلس تموم شه که همون لحظه صدای فیلم بردار اومد:

_ عروس خانوم و آقا داماد بلند شید بریم عکساتونو بندازم

آراد پوفی کشید و بلند شد و گیسو هم دنبالش؛ چون مجلس هنوز مختلط بودآراد هنوز نتونسته بود گیسو رو بدون شنل ببینه...

وارد یه اتاق بزرگ شدن که دکوراسیون کرم قهوه ای داشت؛ یه تخته خوابه بزرگه قهوه ای سوخته ته اتاق خواب بود، یه پیانو بزرگم سمته راستش و سمته چپش یه شومینه که جلوش یه نیم ست قهوه ای سوخته بود

عکاس:_ خوب آراد جان تا شنل عروس خانوم در بیاری من میرم وسایلمو میارم

آراد یه قدم اومد نزدیکو با شیطنت نگاهش کرد؛ گیسو رنگی به روش نمونده بودو دستاش میلرزید؛

آراد:_ نترس عزیزم الان کاریت ندارم اون برنامه باشه برای شب

گیسو از شرم قرمز شد؛ و دست آراد به سمت شنل رفت؛

درومدن شنل همانا و چشمای از حدقه درومده آرادم همانا؛دست آراد رفت سمته چونه ی گیسو سرشو آورد بالاو گفت:_ منو نگاه کن

گیسو نگاش کرد؛ نگاهی پر از شرم، آراد با یه حرکت پاپیون و از دوره گردنش در آورد و دکمه های اول و دوم لباسشو باز کرد؛ حسابی گرمش شده بود برای همین با دو رفت سمته تراس توی اتاق....

با کمی قدم زدن داخل تراس بزرگ خودش را ارام کرد،دلش میخواست سرش زیر شیر آب سرد بگیره بلکه کمی از این گرمای درونش که این روز ها زیادی گریبان گریش میشد خلاص بشه، چشمای وحشی اون دختر با سایه ی مشکی که قابش گرفته بود بیش از حد وحشی شده بود، وحشی تر از همیشه...





تمام مدت عکاس سکتشون داد از بس که گفت:

romangram.com | @romangram_com