#خیس_مثل_باران_پارت_15






صبح با صدای زنگ گوشی 1100 ش از خواب بیدار شد، دکمه ی قرمزو فشار داد تا شاید یه کم بتونه بخوابه ،ولی دوباره زنگ خورد، با غرغر گوشیشو جواب داد؛

_بله

صدای نازنین تو گوشش پیچید

_نگووو که خوابی گیسوووووو من جلوی درتونم

_واااای مگه ساعت چنده

_10 بدو حاضر شو

_باش باش اومدم

تماس قطع شد، سریع از جاش بلند شد رفت به سمت کمدش، مانتوی مشکی با شلوار جین مشکی و شال مشکیش که حسابی کهنه شده بودن در آورد، سریع رفت به سمته دستشویی صورتشو چند بار محکم آب زد که ورمش بخوابه؛لباساشو پوشید موهاشو بالای سرش جمع کرد؛ شالشو سرش کرد که صدای کیارش از پشت سرش اومد؛

_کجا به سلامتی؟

_ اااا داداش تو بیداری من یه دیقه برم دمه خونه غزل اینا یه سوال درسی ازش دارم

_ اونوقت میخواستی با اجازه کی بری

_داداش از تو اجازه میگرفتم دیگ تورو خدا بزار برم دوستم دمه در منتظرمه

کیارش یه دفعه جدی شد

_ این مزدا3 که دمه دره ماله دوسته توعه؟

_ آره

با صدای داد کیارش از جا پرید


romangram.com | @romangram_com