#خیس_مثل_باران_پارت_12
_ به سلامت
دیگه موندنو جایز ندونستم عقب گرد کردم و با سرعت رفتم بالاو تند تند لباسامو تنم کردم و از اون عمارت لعنتی خارج شدم،سواره ماشین که شدم بغضم ترکید و سرمو گذاشتم رو فرمونو از ته دل ناله کردم:
_ خدایا اون چشمارو چجوری فراموش کنم!!!
گیسو به چشمای اشکی نازنین نگاه کردو با ناراحتی که تو چهرش مشخص بود گفت:
_عزیزم چند وقته از این موضوع میگذره؟
_3 ماهی میشه اواسط شهریور بود
_ ببینم حالا واقعا دوسش داری؟
_واااای گیسو از وقتی دیدمش دارم دیونه میشم بعد از اون شب هر هفته رفتم پارتی که ببینمش ولی دریغ....
گیسو انگار آب شده رفته زمین حاضرم هر چی میخواد بهش بدم فقط ببینمش...
گیسو با چشمای گشاد شده گفت:
_ببینم یعنی تو حاضری....
_ اوهوم حاضرم بد جوری عاشقش شدم هر روز کارم شده اومدن اینجا و گریه کردن
_ببین عزیزم من درکت میکنم مطمئنم اون پسر خیلی جذاب بوده که دل دختری مثله تو رو لرزونده ولی تو باید آروم باشی، ببینم اون شب دوستی چیزی باهاش نبود که بری ازش بپرسی کجاست؟
_ چرا چرا یه نفر بود، اتفاقا دوستش هر بار که بعده اون اتفاق رفتم پارتی بود؛ ولی گیسو من روم نمیشه برم ازش بپرسم....
صدای داد زدن غزل مانع ادامه حرفشون شد
_گیسوی کثافت معلومه 1 ساعته کدوم گوری رفتی؟ نمیگی ما مردیم و زنده شدیم
گیسو با یه چشم غره رو به غزل گفت:
_ گیسو جان این دوست جونی جدیدمه اسمش نازنینه بیا بشین پیشمون
romangram.com | @romangram_com