#خیلی_دلم_تنگه_برات_پارت_92

از دست خودم عصبانی شدم که همیشه حق رو به میلاد میدم. همیشه با حرفاش آدم رو
قانع میکنه بیشرف
چرا همش حق با اونه؟ یعنی من همیشه اشتباه میکنم؟
_باز که رفتی تو فکر؟
اشکام رو پاک کردم ونگاهش کردم
_هرچی باشه حق نداری صدات رو بالاببری برام


_باشه دفعه ی دیگه به جای داد زدن کتکت میزنم چطوره؟
با پام محکم یکی زدم به پاش
_دستت بخوره بهم هامون و هیراد زندت نمیزارن
لبخندی زد_تهدید میکنی؟
_اره. خودم که زورت رو ندارم
خندید_حالا که دختر خوبی هستی اجازه میدم تو بغل گرم و نرمم لالا کنی کوچولو
ایشی گفتم. اعتماد به سقف داره این بشر. چند باری بغلم کرده ولی هر سری در حال
گریه بودم و فقط برای دلداری دادن بود هیچ وقت مثل الان پیشنهاد نداده بود. هرچند
خودخواهانه درخواست کرد ولی مهم اصل موضوعه.


بدون منتظر شدن برای جواب نزدیکم شد. یه دستش رو زیر سرم برد و دست دیگش رو
شکمم.
ناخوداگاه بدنم لرزید. متوجه شدو بالحنی که منبع آرامش بود زمزمه کرد
_نترس. پیش من همیشه جات امنه جای ترسی نیس
ترسم از خودش بود. انقدر نزدیکم نشده بود. همیشه یه گوشه ای از تخت میخوابید.

romangram.com | @romangram_com