#خیلی_دلم_تنگه_برات_پارت_56
_اتاقمون؟؟ من همینجا میمونم
یه تای ابروش پرید بالا
_میترسی پیش من بخوابی؟
_نه ولی اینجا میخوام بمونم
_خوب نیس زن حامله تنها بمونه بیا حواسم بهت باشه. اما باز میل خودته دوس نداری
پیش من بمونی وسایلات رو فردا بیارم اینجا!
منتظر جوابم نشد وپشتشو بهم کرد و رفت تو اتاق خودش. رفتم تو همون اتاقه. یه اتاق
بزرگ با ترکیب های سورمه ای وآبی با تختی یه نفره جلوی میز آرایش ایستادم. به زحمت موهامو
باز کردم پر تافت بود . باید یه حموم برم حتما.
یادم اومد لباسام اینجا نیستن. چند دقیقه صبر کردم. احتمالا دیگه خوابیده.
پاشدم و رفتم تو اتاقش که با شلوارک جلوی آینه ایستاده و موهاشو خشک میکرد منو
که دم در دید سشوارو خاموش کرد
_بیا داخل چرا دم در موندی؟
_اممم ..چیزه .. لباس بردارم و برم.
از کنارم رد شد که بره بیرون و گفت
_این اتاق مجهز تره بمون همینجا من میرم اتاقی دیگه.
جلوش ایستادم و مانع خروجش شدم
_ کجا میری؟ من باتو مشکلی ندارم. تو اون اتاق راحت ترم. چیزه..راستش اینجا که میام
یاد اون روز میوفتم. تو بمون من اینجا راحت نیستم.
با ارامش توی صداش آروم شدم
romangram.com | @romangram_com