#خیلی_دلم_تنگه_برات_پارت_53

_نمیسوزه
_ میشه بچه ی طلاق


_نمیشه
_بعد طلاقمون این بچه چی میشه؟
_طلاق بگیری که چی بشه؟ میشی مطلقه. بچم میشه بچه ی طلاق. طلاقت نمیدم هانا
_نمیخوام پاسوز ما بشی.
به زندگیت برس
_چرا فک میکنی زندگی با تو منو میسوزونه؟ همه ی آدم ها که باعشق ازدواج نمیکنن.
تو فکر کن ازدواجمون سنتی بوده. انقدر منفی باف نباش. حالا که مال هم شدیم بهتره گذشته رو
فراموش کنیم چون نمیتونیم تغییرش بدیم. با یادآوریش بیشتراذیت میشیم


نمیدونستم چی درسته چی غلط. حرفاش برام عجیب بودند. هیچی از آهنگ متوجه
نشدم حتی نفهمیدم چی میخونه با صدای دست و سوت بقیه و لبهاش که روی پیشونیم نشست
متوجه شدم که آهنگ تموم شده. همش به حرفاش فکر میکردم. یعنی اون ازدواجمون رو قبول
کرده؟منو قبول کرده؟ به این ازدواج امید داره؟ عقل و قلبم با هم درگیر بودند.
حسو حال بقیه ی عروسا رو نداشتم
نه ذوق و شوقی داشتم و نه حتی استرسی .. خنثی بودم
اصلا هیچی از عروسیم نفهمیدم . هه .. چه نقشه هاو چه آرزوهایی برای امشب داشتم اما
حالا.......
توی ماشین نشسته بودیم و به سمت خونه ی میلاد یا همون خونمون میرفتیم. عروس
کشون بود. دقیقه توی راه بودیم تا رسیدیم خونه. فامیلای نزدیک و دوستامون بودند. همه

romangram.com | @romangram_com