#خیلی_دلم_تنگه_برات_پارت_34

به سرویس بهداشتی توی اتاق رفتم . بعد از انجام کارم بیرون اومدم و جلوی آینه خودم
رو مرتب کردم و باهم رفتیم پایین. بعد از صرف کیک وقهوه عزم رفتن کردیم. قرار شد اول بریم
جواب آزمایش رو بگیریم بعد منو برسونه خونه. بین راه هر دو سکوت کرده بودیم طبق معمول .
به آزمایشگاه که رسیدیم من موندم توی ماشین و اون رفت. دقیقه که گذشت با اخم برگشت و
سوار شد
_چی شد؟ گرفتیش؟
پوفی کرد و گفت:
_آزمایشت مشکوک بوده. فردا میبرمت دوباره بدی.
_چییییی؟ مشکوکه؟ چمه مگه؟ نکنه مریضی چیزی داشته باشم؟


_نمیدونم. فک نکنم چیز خاصی باشه هر چی هست فردا معلوم میشه نگران نشو
فقط همینم کم بود تو این شرایط.
خدایااااااخب اگه میخوای جونمو بگیری بگیر و راحتم کن چرا ذره ذره داری میکشیم؟
چه خطایی کردم من که داری این بلاها رو سرم میاری؟
حالم گرفته تر از قبل شد. دم خونمون ایستاد. با صداش دستم که به سمت دستگیره
رفته بود متوقف شد
_هانا
_هوممم؟
_اگه پرسیدن بگو جواب فردا آماده میشه. بهشون نگو بیخود نگران نشن.


خب؟
_باشه..خدافظ

romangram.com | @romangram_com