#خیلی_دلم_تنگه_برات_پارت_19
غرید_معلومه چی داری میگی؟انگاری یادت رفته چی شده؟یادت رفته یه طرف قضیه
منم؟
_این قضیه مربوط به منه . مشکل نسترن من بودم . از من انتقام گرفته نه تو. خودم یه
کاریش میکنم.
_چیکار میکنی؟اصلا مگه کاریم میتونی بکنی؟ تنها راه حل ازدواج
_نمیخوام
_بس کن هانا! تو نخواه من میخوام. برعکس اون چیزی که فکر میکنی اونقدر مرد هستم
که پای کارم هر چند که ناخواسته بوده بایستم. مشکل تو تنها نیس مشکل دوتامونه چه بخوای
چه نخوای الان زن منی و نمیتونیم منکر این قضیه بشیم.
با بغض گفتم:
_نمیخوام حس ترحمت رو ... یه ازدواج اجباری نمیخوام
نفسش روبیرون داد و با لحن نرم و ملایمی گفت:
_هانا عزیزم نگران چی هستی؟ترحم چیه؟ توکل کن به خدا و همه چیزو به اون بسپار
_خدا؟هه.. خدا اگه خدا بود که نمیزاشت بندش به کثافت کشیده بشه
_کفر نگو دختر. خدا خیلی مهربون و بزرگه و مواظب بنده هاش هست
_ینی مواظب منم بود؟منم میدید؟
_معلومه که بود . اگه نبود که امکان بلاهای بدتر از این وجود داشت
_ مثلا چه بلایی؟بدتر از این بی آبرویی؟
romangram.com | @romangram_com