رمان خیلی دلم تنگه برات

#خیلی_دلم_تنگه_برات_پارت_120

که منم بغلش کرده بودم.
حلقه ی دستاش روی کمرم محکم تر شد.
حمایت هاش رو دوست داشتم. همیشه تکیه گاهم بوده.. تکیه گاهی محکم..
برام مهم نیس که این کارهاش از روی عشق نیست
مهم نیس که شاید بهم ترحم میکنه
مهم قلب منه که الان با این کارها آروم شد


مهم آرامش این لحظه هامه
مهم احساس امنیته که کنارش حس میکنم
نمیخوام به این فکر کنم که دوستم نداره
دوست دارم خودمو گول بزنم...
روی موهام ب-و-س-ه زد و گفت
_چیزی ناراحتت کرده؟
_نه.. نه.. فقط دلم یهو گرفت
یه دستش رو بالا اورد و شروع به نوازش موهام کرد
_ من پیشتم آروم باش.. تا وقتی من زندم نمیزارم هیچ درد و غمی رو به دوش بکشی. به
چیز های خوب فکر کن و آروم بخواب


با تمام احساس و از ته قلبم گفتم:
_مرسی میلاد... مرسی از اینکه کنارمی و تنهام نذاشتی.. تو همه ی مشکلاتم پیشم بودی
و آرومم کردی.. تکیه گاهم شدی وتمام بداخلاقی هام رو تحمل کردی هیچی هم به روم نیاوردی.
واسه همه ی اینا ازت ممنونم

romangram.com | @romangram_com