#خیلی_دلم_تنگه_برات_پارت_117
فقط ای کاش حس میلاد هم مثل من بشه.
ای کاش مهر من به دلش بشینه.
مهر که نه چون میدونم دوستم داره من عشقش رو میخوام.. فقط عشق ..
مامثل بقیه ی زوج های اجباری از هم متنفر نیستیم، ازدواجهایی که فقط بخاطر حفظ
آبرو صورت میگیره،
قبل از هرچی منو میلاد دوتا دوست خوب بودیم و این دلیل تمایز ما از بقیه میشه.
اینو مطمئنم که هرکس بجز میلاد بود هرگز به ازدواج تن نمیدادم. اون اوایل فکر
خودکشی مدام توی سرم رژه میرفت. حتی یک بار دست به تیغ شدم ولی یه چیزی مانعم میشد
بارها خواستم و سعی کردم ازش متنفر شم و احساسم بهش رو بکشم ولی همون حس
مانعم شد... حسی شدید و متفاوت از سایر حس ها... حس عشق... عشقی که هیچ چیز نتونست
اون رو از بین ببره حتی اون اتفاقات
حتی نسترن و کارش
نسترنی که آب شده و رفته توی زمین.. دوست خائن من که ازم انتقام گرفت..
انتقام مرگ برادرش رو..نادر...
با به یاد اوردن اسم نادر غمی عجیب سرتاسر وجودم رو میگیره . هنوز هم قبول اینکه یه
نفر برای من خودکشی کرده سخته.. این همه آدمها عاشق میشن و به عشقشون نمیرسن مگه
حتما باید خودکشی کنن!؟ اصلا کار درستیه؟
اگه قرار باشه هرکی عاشقه دست به این جور کارها بزنه که آدمی توی کره ی زمین نمی
_ مونه. ما قسمت هم نبودیم. در واقع من اون موقع یه دختر کوچولو بودم. یه دختر نوجوون
ساله.
یه دختر با این سن چی از عاشقی میفهمه ؟البته هست دخترایی که واقعا عاشق میشن و
romangram.com | @romangram_com