#خیلی_دلم_تنگه_برات_پارت_112
و راهشو گرفت بره که دستشو گرفتم و بردم سمت مغازه.
حالا میخواد قهروناز کنه برا من
خواست دستشو از تو دستم دربیاره که محکم تر گرفتمش
_لوس نشو دیگه شوخی کردم
_لوس خودتی. نمیخوام چیزی.
فقط بلدی اذیتم کنی
خندیدم و کشیدمش داخل . یه لذتی داره اذیت کردن دخترا که توی هیچ کار دیگه ای
پیدا نمیشه لامصب
مینارو هم انقدر سربه سرش میزارم که دادش بلند میشه . گاهی اوقاتم میره شکایتم رو
پیش بابا میکنه دختره ی ننر
دخترا همینن دیگه
خودشون که زور ما مردا رو ندارن فقط زبونشون درازه و آدمو باهاش خلع سلاح میکنن
هر وقت هم که کم آوردن به باباشون پناه میبرن
آخ اگه بچه ی مام دختر بشه عالی میشه. یه دختر تپل مپل سفید با لپ های قرمز...
چشماشم مثل هانا آبی بشه
فروشنده_سلام خوش اومدین
سلام کردیم و برگشتم سمت هانا تا ببینم چی میخواد که دیدم به یه گوشه خیره شده...
رد نگاهش رو گرفتم و به ظرف های بزرگ ترشیجات رسیدم
romangram.com | @romangram_com