رمان خیلی دلم تنگه برات

#خیلی_دلم_تنگه_برات_پارت_107

از دخترای پررو هیچ خوشم نمیاد
لپ اناریشو کشیدم
_مامان شدن خیلی برات زوده هانا.. ولی مامانه باحالی میشی. مهربون و خجالتی..
دوست دارم اگه دختر باشه به تو بره
چشماش برق زد و خندید


_اممم برم پایین تا بیای
و رفت بیرون. ببین چقد اذیتش کردم و از بدیش گفتم که با یه تعریف کوچولو ذوق زده
شد. لباس راحتی پوشیدم و رفتم پایین. مامان بزرگ اشاره کرد برم پیشش. بین خودش و مامان
نشستم سرمو تو بغلش گرفت
_فدات بشم مادر که داری پدر میشی
ولی خب زوده برا شما
بچه میخواستین چیکار خودتون هنوز بچه این؟ ها؟
این سری علاوه بر هانا خودمم قرمز شدم از خجالت. بقیه هم حرفش رو تایید کردن و هر
کی یه چیزی گفت:
_ کم سن ترین پدر سال میشه


+_هنوز دهنشون بو شیر میده بچه دار شدن
*_ آخه شما و چه به بچه؟
"_خجالت هم که میکشین؟
_میدونیم بچه دوست داری ولی میزاشتی حداقل یکی دوسال بگذره
از بغل مامان بزرگ دراومدم و گفتم:

romangram.com | @romangram_com