#خیلی_دلم_تنگه_برات_پارت_100

صدای نیلوفر بود.
هانا_اممم نمیدونم
وقتی دیدم مردده برای رفتن از دخترا پرسیدم:
_با چی میخوایین برین؟


عاطفه_با تاکسی چیزی میریم دیگه
دست کردم تو جیبم و از توی کیفم کارت عابرم رو درآوردم و به همراه سویچ ماشینم به
سمتش گرفتم:
_دوست داری برو با دوستات بگرد
صدای اووو گفتن بچه ها بلند شد. بی توجه به بقیه گفت:
_ خودت باچی بری پس؟


_با علی میرم . مواظب خودت باش
با لبخند تشکری کردو از دستم گرفتشونو با دخترا رفتن بیرون
علی دستی به شونم زدو گفت:
_بیا زن ذلیل. بیا برسونمت
_زن ذلیل واسه چی؟واسه دادن یه کارت و ماشین؟ اگه اینا دلیلن پس همه مردا زن
ذلیلن


خندید و چیزی نگفت
سه تایی سوار ماشینش شدیم. خونه های بابک و علی نزدیک هم هستن بخاطر همین با

romangram.com | @romangram_com