#خواستگاری_یا_انتخاب_پارت_7
فریبا : من دختري نیستم که بشینم تو خونه و برام خواستگار بیاد!
شهره : می خواي چی کار کنی؟
تو همین موقع همون آقا یه نگاهی به فریبا می کنه و می خواد مثلا محترمانه جاشو بده »
« به فریبا که تا می آد بلند شه، فریبا متوجه می شه و می گه
خیلی مممنون آقا. خواهش می کنم بفرمائین. ما ایستاده راحت تریم.
آقاهم یه نگاه به فریبا اینا می کنه و میششینه و فریبا دوباره با دوستاش مشغول حرف »
« زدن می شه
فریبا : من خودم می رم خواستگاري!
مریم : پدرت و فریبرز رو چه جوري راضی می کنی؟
فریبا : اونِ شو هنوز نمی دونم!
شهر : اگه گفتن نه چی؟
فریبا : جلوشون وایمیستیم!
« تو همین موقع اون آقاهه دوباره مودبانه می آد بلند شه که فریبا می گه »
خواهش می کنم بفرمائین بشینین آقاي محترم ! حقوق زن و مرد مساویه ! ما می ایستیم و
اصلا ناراحت نمی شیم!
« آقاهه دوباره می گیره می شینه. فریبا به دوستاش می گه »
نه به این لطف کردنشون، نه به اون زورگویی هاشون!
مریم : من یه همچین شهامتی ندارم اما تا هر کجا که باشه باهات هستم.
romangram.com | @romangram_com