#خواستگاری_یا_انتخاب_پارت_48

شما قراره منو ردارین؟!
« مریم فقط بهش لبخند می زنه که پسره شروع می کنه به گریه کردن و می گه »
به قرآن من نو ن آور پدر و مادر و دو تا خواهرامم ! برین تو محل بپرسین! از دیوار صدا
در می آد که از من در نمی آد ! من تا حالا سرموتو محل بلند نرکدم ! یه نفر از من شکایت
نداره! ترو خدا منو ور ندارین ! من اصلا بدرد بخور نیستم ! ولی یه دوس دارم خیلی به کار
شماها می آد ! اگه بذارین من برم، هر جا خواستین می آرمش و تحویل تون می دم ! دهن
مم قرص قرصه ! به هیچ کس نمی گم شماها دارین چیکار می کنین ! من اگه یه ساعت دیر
کنم مادرم سکته می کنه!
تو همین موقع ماشین می رسه پشت چراغ قرمز و تا م یایسته، پسره ضامن در رو می »
زنه بالا و خودشو پرت می کنه از ماشین بیرون! وقتی خیالش راحت می شه که در امانه،
« بلند می شه و با داد و فریاد می گه
مگه شماها خوار مادر ندارین؟ مگه شماها ناموس ندارین که می افتین دنبال ناموس
مردم؟! آي هوار! مردم برسین!
« تو همین موقع دو سه تا پسر جوون دیگه می آن دور و رش و هر کدوم ازش می پرن »
چی شده؟!
چیکارت کردن؟!
اذیتت کردن؟!
« پسره با حالت فریاد و گریه می گه »

romangram.com | @romangram_com