#خواستگاری_یا_انتخاب_پارت_40
چقدر طول دادي؟! چی شد بالاخره!
دوستش یه هورا .(v) فریبا آروم می خنده و با دستش علامت پیروزي رو نشون می ده »
« می کشه و می گه
بذار مریمم صدا کنم!
تند می دوئه اون سر پشت بوم و چند تا سنگ میندازه تو حیاطشون و کمی بعد سر و »
کله مریمم پیدا می شه . بعدش صداي یه جیغ خوشحالی می آد و شهره و مریم می آن رو
« پشت بوم فریبا اینا و تا می رسن مریم با خوشحالی به فریبا می گه
چه جوري گول شون زدي و راضی شون کردي؟!
فریبا : گول شون نزدم! یعنی داداشمو نمی شه گول زد! خیلی زرنگه!
شهره : پس چیکارش کردي؟
فریبا : خرش کردم!
« سه تایی می زنن زیر خنده و یه خرده بعد شهره با حالت نرانی می گه »
حالا تو مطمئنی که این کار درسته؟
فریبا : هر کسی، هر وقت از حق و حقوقش استفاده کنه درسته!
شهره : یعنی می گم بعدش برات بد نشه!
فریبا : من کاری بدی نمی خوام بکنم فقط می خوام ھمسرم رو خ ودم انتخ اب بک نم !
ببین! خدا ماها رو آزاد آفریده! شماها به من بگین! فرق ما مثلا با خر و الاغ چیه؟
« مریم و شهره یه فکر می کنن و بعد می گن »
romangram.com | @romangram_com