#خواستگاری_یا_انتخاب_پارت_38
دیدي حالا اگه در قفس م واکنی، تو این هوا نمی شه پرواز کرد؟!
شایان : تو اگه بخواي می شه!
فریبرز : یه چیزي بهت می گم که هم آتّ بشه و هم نونت آ!!
شایان : جدا هیچ فکري، ایده اي تو کله ت نیس؟
فریبرز : ایده که دارم اما یه خرده سختع؟
« فریبا ذوق می کنه ومی گه »
باشه، تو فقط بگو داداش!
فریبرز : امروز مسایق هی فوتباله . چطوره بریم بلیت بگیریم و بریم استادیوم آزادي؟ !
اونجا می تونی از بین صد هزار کاندیدا، دست یکی رو بگیري و زنش بشی یعنی مرد
بگیري! انتخاب از این بهتر نمی شه ! از بین صد هزار نفر! والا که مردشم هستیم یه همچین
امکان خوبی در اختیارمو نیس!
« شایان و خان دایی می زنن زیر خنده. فریبا می ره تو فکر و می گه »
اتفاقا بدم نگفتی ! حالا گیرم پنجاه شصت هزار نفرشون واجد شرایط نباشن . بازم می مونه
چهل هزار نفر! بد نیست!
فریبرز و شایان و خان دایی یه نگاهی به فریبا که هنوز تو فکره می کنن و فریبرز می »
« گه
رو تو برم! چهل هزار نفر! تازه بد نیس؟!
فریبا : نه نه ! یعنی خوبه!
romangram.com | @romangram_com